�ی��� ����ی�� ���ی� ��� لاگهای سال 1386 - عطش عشق
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



لاگهای سال 1386 - عطش عشق






درباره نویسنده
لاگهای سال 1386 - عطش عشق
سید حامد حکیمی پور
بسم رب المهدی.به نام آنکه سینه مان آکنده از عشق اوست و دیدگانمان در فراق او خون می گرید. در این وبلاگ سعی شده ضمن بیان عقاید شیعیان اثنی عشری و بدور از محیط خشک و بی روح کلامی،مجموعه ای از محبوبترینهای مذهبی خوانندگان عزیز جمع آوری شود.باشد که تحفه ای گردد به درگاه آنکه چشمانمان به راهش دوخته.
آیدی نویسنده
تماس با نویسنده

موضوعات مطالب
مناسبتهای اسلامی[36] . موعود[23] . غدیر ، ولایت ، امامت[19] . موبایل اسلامی[11] . قالب های مذهبی[9] . ملکوتیان[9] . حماسه حسینی[7] . عبرتهای زمان[7] . گالری اسلامی[5] . لوگوهای حمایتی .
آرشیو وبلاگ
لاگهای سال 1385
لاگهای سال 1386
لاگهای سال 1387
لاگهای سال 1388
لاگهای سال 1389


لینکهای روزانه
نرم افزار اسلامی موبایل [11]
صغیر اصفهانی [245]
پـــارس تــــولـــز [117]
تالار گفتمان برسا [106]
موسسه حضرت ولی عصر (عج) [166]
[آرشیو(5)]


لینک دوستان
غـایــب
کلوب من
لیله القدر
اسوه زمان
سجاده من
حیات طیبه
قرار شبانه
رخ اندیشه
بیقرار ظهور
مهسا آنلاین
دفتر خاطرات
دلتنگی عزیز
عروج روحانی
حضرت عشق
خدای مهربون
پرچمدار هدایت
تنهاترین سردار
غریب ترین مداح
عبد الرضا هلالی
حمید رضا علیمی
یا اباصالح ادرکنی
نسیمی از بهشت
چیز هایی که نگفتم
حزب اللهی مدرنیته
یا لثارات الحسین (ع)
طلاب حوزه علمیه قم
اللهم عجل لولیک الفرج
سیدجواد ذاکر حمید علیمی
وجود با وجود
پیاده تا عرش
بچه دانشجو !
یوسف زهراء
یا علی مدد
مستبصر
سوز عشق
همکلاس
عمومی
در سایه سار معرفت
وبلاگ اس ام اس
خلوت تنهایی
اس ام اس عاشقانه
مسیح اندیمشک
هـــــــو یا عـــلــــی
زندگی
موتور سنگین
شیرین الحکایات
رنـــگــارنــگ
..:: نـو ر و ز::..
دکتر رحیم پور ازغدی
با خاطرات تبیانیون
شهید جاودانی (کمیل)
انتظار
وبلاگ جامع دفاع مقدس
مشهد وبلاگ
اندیشه اسلامی
مذهب عشق
عطش عشق
وبلاگ قالب
قالب سازمذهبی

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
لاگهای سال 1386 - عطش عشق


لوگوی دوستان
















آمار بازدید

کل بازدیدها : 284970

بازدیدهای امروز : 19

بازدیدهای دیروز : 35

 RSS 

   

Today we have bigger houses and smaller families; more conveniences, but less time

ما امروزه خانه های بزرگتر اما خانواده های کوچکتر داریم؛ راحتی بیشتر اما زمان کمتر.

we have more degrees, but less common sense; more knowledge, but less judgment

مدارک تحصیلی بالاتر اما درک عمومی پایین تر ؛ آگاهی بیشتر اما قدرت تشخیص کمتر داریم.

We have more experts, but more problems; more medicine, but less wellness

متخصصان بیشتر اما مشکلات نیز بیشتر؛ داروهای بیشتر اما سلامتی کمتر.

We spend too recklessly, laugh too little, drive too fast, get to angry too quickly, stay up too late, get up too tired, read too little, watch TV too often, and pray too seldom

بدون ملاحظه ایام را می گذرانیم، خیلی کم می خندیم، خیلی تند رانندگی می کنیم، خیلی زود عصبانی می شویم، تا دیروقت بیدار می مانیم، خیلی خسته از خواب برمی خیزیم، خیلی کم مطالعه می کنیم، اغلب اوقات تلویزیون نگاه می کنیم و خیلی بندرت دعا می کنیم .

We have multiplied our possessions, but reduced our values. We talk too much, love too little and lie too often

چندین برابر مایملک داریم اما ارزشهایمان کمتر شده است. خیلی زیاد صحبت می کنیم، به اندازه کافی دوست نمی داریم و خیلی زیاد دروغ می گوییم.

We"ve learned how to make a living, but not a life; we"ve added years to life, not life to years

زندگی ساختن را یاد گرفته ایم اما نه زندگی کردن را ؛ تنها به زندگی سالهای عمر را افزوده ایم و نه زندگی را به سالهای عمرمان .

We have taller buildings, but shorter tempers; wider freeways, but narrower viewpoints

ما ساختمانهای بلندتر داریم اما طبع کوتاه تر، بزرگراه های پهن تر اما دیدگاه های باریکتر.

We spend more, but have less; we buy more, but enjoy it less

بیشتر خرج می کنیم اما کمتر داریم، بیشتر می خریم اما کمتر لذت می بریم .

We"ve been all the way to the moon and back, but have trouble crossing the street to meet the new neighbor

ما تا ماه رفته و برگشته ایم اما قادر نیستیم برای ملاقات همسایه جدیدمان از یک سوی خیابان به آن سو برویم.

We"ve conquered outer space, but not inner space. We"ve split the atom, but not our prejudice

فضای بیرون را فتح کرده ایم اما نه فضای درون را، ما اتم را شکافته ایم اما نه تعصب خود را.

we write more, but learn less; plan more, but accomplish less

بیشتر می نویسیم اما کمتر یاد می گیریم، بیشتر برنامه می ریزیم اما کمتر به انجام می رسانیم.

We"ve learned to rush, but not to wait; we have higher incomes, but lower morals

عجله کردن را آموخته ایم و نه صبر کردن، درآمدهای بالاتری داریم اما اصول اخلاقی پایین تر.

We build more computers to hold more information, to produce more copies, but have less communication. We are long on quantity, but short on quality

کامپیوترهای بیشتری می سازیم تا اطلاعات بیشتری نگهداری کنیم، تا رونوشت های بیشتری تولید کنیم، اما ارتباطات کمتری داریم. ما کمیت بیشتر اما کیفیت کمتری داریم.

These are the times of fast foods and slow digestion; tall men and short character; steep profits and shallow relationships

اکنون زمان غذاهای آماده اما دیر هضم است، مردان بلند قامت اما شخصیت های پست، سودهای کلان اما روابط سطحی.

More leisure and less fun; more kinds of food, but less nutrition; two incomes, but more divorce; fancier houses, but broken homes

فرصت بیشتر اما تفریح کمتر، تنوع غذای بیشتر اما تغذیه ناسالم تر؛ درآمد بیشتر اما طلاق بیشتر؛ منازل رویایی اما خانواده های از هم پاشیده.

That"s why I propose, that as of today, you do not keep anything for a special occasion, because every day that you live is a special occasion

بدین دلیل است که پیشنهاد می کنم از امروز شما هیچ چیز را برای موقعیتهای خاص نگذارید، زیرا هر روز زندگی یک موقعیت خاص است.

Search for knowledge, read more, sit on your front porch and admire the view without paying attention to your needs

در جستجو دانش باشید، بیشتر بخوانید، در ایوان بنشینید و منظره را تحسین کنید بدون آنکه توجهی به نیازهایتان داشته باشید.

Spend more time with your family and friends, eat your favorite foods, and visit the places you love

زمان بیشتری را با خانواده و دوستانتان بگذرانید، غذای مورد علاقه تان را بخورید و جاهایی را که دوست دارید ببینید.

Life is a chain of moment of enjoyment, not only about survival

زندگی فقط حفظ بقاء نیست، بلکه زنجیره ای ازلحظه های لذتبخش است.

Use your crystal goblets. Do not save your best perfume, and use it every time you feel you want it

از جام کریستال خود استفاده کنید، بهترین عطرتان را برای روز مبادا نگه ندارید و هر لحظه که دوست دارید از آن استفاده کنید.

Remove from your vocabulary phrases like "one of these days" and "someday". Let"s write that letter we thought of writing "one of these days"

عباراتی مانند "یکی از این روزها" و "روزی" را از فرهنگ لغت خود خارج کنید. بیایید نامه ای را که قصد داشتیم "یکی از این روزها" بنویسیم همین امروز بنویسیم .

Let"s tell our families and friends how much we love them. Do not delay anything that adds laughter and joy to your life

بیایید به خانواده و دوستانمان بگوییم که چقدر آنها را دوست داریم. هیچ چیزی را که می تواند به خنده و شادی شما بیفزاید به تاُخیر نیندازید.

Every day, every hour, and every minute is special. And you don"t know if it will be your last

هر روز، هر ساعت و هر دقیقه خاص است و شما نمیدانید که شاید آن می تواند آخرین لحظه باشد .

If you"re too busy to take the time to send this message to someone you love, and you tell yourself you will send it "one of these days ". Just think…"One of these days ", you may not be here to send it !

اگر شما آنقدر گرفتارید که وقت ندارید این پیغام را برای کسانیکه دوست دارید بفرستید،و به خودتان می گویید که :
 "یکی از این روزها" آنرا خواهم فرستاد، فقط فکر کنید ... "یکی از این روزها" ممکن است شما اینجا نباشید که آنرا بفرستید
!.



نویسنده » سید حامد حکیمی پور » ساعت 10:56 عصر روز سه شنبه 86 تیر 19


فاطمه ای طلیعه عشق!

فاطمه ای طلیعه عشق! ای بهانه هستی! ای عصاره وجود رسول(ص)!

پیش از تو خدای عالم، بهانه ای برای آفریدن نداشت. عشق بی معنا مانده بود.

فخر، فروتنی، بزرگی، آبرو، زیبایی و کمال همه واژه هایی تهی، بی فروغ و بی نشان بودند.

تو اما با طلوع خود برگستره زمان، عشق را معنا کردی؛ فخر را مایه مباهات شدی؛ فروتنی در مکتب تو درس افتادگی آموخت؛ بزرگی، اوج از بلندای تو یافت. آبرو حتی از تو آبرو گرفت؛ زیبایی را تو زینت بخشیدی؛

و ... بالاخره کمال نیز بواسطه تو تکامل پذیرفت.

گاه شکفتن تو، لبخند رضایت بر لبان خدا جاری بود، فرشتگان هل هله کنان شعر سرور می سرودند، عالم غرق دراشتیاق بود، محمد(ص) اما در پوست خود نمی گنجید.

مانده ام از تو چه بگویم؟ چگونه از تو بگویم؟ که قلم درمانده از ستایش توست؛ تویی که

تجلّی خدایی و خدای تجلّی؛ که تمام حسنی و حسن تمام؛که امّ محمدی (ص) و محمد امّی (ص)؛

که عشق حضرت امیری(ع) و امیر حضرت عشق؛ که دخت یکتای رسولی و یکتا دخت رسول؛

که کوثر حقیقتی و حقیقت کوثر؛ که چشم روشن رسولی و روشنای چشم رسول (ص)؛

که محبوبترین همسری و همسر محبوبترین؛که فخر کمالی و کمال فخر؛ 

که تجسّم عصمتی و عصمت مجسّم؛ که حقیقت ژرفی و ژرفای حقیقت؛

که طهارت محضی و محض طهارت؛

که ...

تو اما با طلوع خود برگستره زمان، عشق را معنا کردی؛ فخر را مایه مباهات شدی؛ فروتنی در مکتب تو درس افتادگی آموخت؛ بزرگی، اوج از بلندای تو یافت. آبرو حتی از تو آبرو گرفت. 

تاریخ هرگز از یاد نخواهد برد آن بامداد رؤیایی،‌آن پگاه شگرف که تو در وجود آمدی، گاه شکفتن تو، لبخند رضایت بر لبان خدا جاری بود، فرشتگان هل هله کنان شعر سرور می سرودند، عالم غرق دراشتیاق بود، محمد(ص) اما در پوست خود نمی گنجید، کودکان شادمانه این و آن سو می پریدند. زنان، بر مادر تو، خدیجه، حسرت می بردند.
و اینک...

تو آن ماه تمامی که روزی از مشرق سرزمین وحی درخشیدن گرفتی و امروز عالمیان همچنان سرگشته و سرمست از حضور شکوهمند تو... 

   تهنیّت ولادت حضرت زهرا علیهاالسلام

حصان

شنید گوش دلم مژده از ولادت زهرا                          گشود بلبل طبعم زبان به مدحت زهرا

فضای کعبه منوّر شد از فروغ جمالش                       صفا گرفت از صفای صورت زهرا

خدای اکبر و اعظم نکرده خلق به عالم                      زنسل حضرت آدمی زنی به شوکتِ زهرا

بجز خدیجه کبرا که هست مظهر عصمت                    نزاد مادر دیگر زنی به عصمت زهرا

بخوان حدیث کسا و ببین که خالق یکتا                      نموده خلقت دنیا برای خلقت زهرا

نهاده ساره سر بندگی به پای سریرش                       ستاده هاجر چون خادمان به خدمت زهرا

چو اوست نور حق و حق در او نموده تجلی                به غیر حق نشناسد کسی حقیقت زهرا

ولی چه سود که با این همه جلالت و شوکت               زمانه بود مدام از پی اذیت زهرا

چنان به درد و مصیبت نمود صبر و تحمل                   که صبر شد متحیر ز صبر و طاقت زهرا

                                                                                                                                      
پیوند به:

مقام والای مادر در قرآن

فاطمه(س) در آیینه وحی



نویسنده » سید حامد حکیمی پور » ساعت 1:0 صبح روز پنج شنبه 86 تیر 14

یک سال گذشت و باز بوی خزان و دلتنگی به مشام می رسد .
هجرت سیّـد جواد،دل عاشقان و محبین مولایش را در سوگ دوریش به درد می نشاند .
شاید غربت،تنهایی و مظلومیت مادرش فاطمه زهراست که غم آه غربت و مظلومیت سیـّد جواد را بر دل دوست دارانش تسکین می دهد .
هرچه باشد او هم همچون مادرش فاطمه رنج یتیمی و بی کسی روزگار را با تمام جان خود لمس کرده .
چه میتوان گفت جز آنکه : سیـّد جان ! نفیر غمناک صدایت هنوز در اعماق قلبمان شورها به پا می کند ؛و داغ مظلومیت اجدادت را بر دل می نشاند ؛ معرفـت و اخلاصت هنوز یادگار ذهنهای خسته مان است ؛و به وصال معشوق رسیدنت تنها دل خوشیمان .
تنها خواهشمان اینست سیـّد جان .....برای ما هم دعا کن .
                              
                                              دانلود صوتهای
MP3 سید جواد ذاکر

عباسم و نام آورم....                                    حجم فایل : 2.25 MB
سید جواد ذاکر و سید علی مؤمنی                                           
دانلود
اگه دیوونه ندیده ای...                                   حجم فایل :3.67 MB
سید جواد ذاکر                                                                      
دانلود
کنج خونه در دل شب....                                 حجم فایل :3.66 MB
سید جواد ذاکر و حمید رضا علیمی                                          
دانلود        
از چه منه دیوانه....                                      حجم فایل :9.41 MB
سید جواد ذاکر                                                                     
دانلود
تمام انبیاء ابراز کردند....                               حجم فایل :4.76 MB
سید جواد ذاکر و حمید رضا علیمی                                          
دانلود 
قد رعنای عباس....                                       حجم فایل: 4.16 MB
سید جواد ذاکر و سید علی مؤمنی                                         
دانلود
من حسینم....                                              حجم فایل :2.93 MB  
سید جواد ذاکر                                                                     
دانلود


تصاویر ویژه از سید جواد ذاکر
برای دریافت روی این تصاویر
کلیک کنید.







نویسنده » سید حامد حکیمی پور » ساعت 2:7 صبح روز شنبه 86 تیر 2

پای دریا دست ساحل را گرفت
جود سلطان دست سائل را گرفت
عاقبت مرغ از قفس پرواز کرد
داغ زهرا جان فاضل را گرفت
رحلت مرجع عالیقدر تشیع حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی را تسلیت باد.

بارالها اینها چه مصائبی است که بر شیعیانت نازل می شوند ؟؟؟
هنوز داغ و درد رحلت آیت الله تبریزی(ره) آرام نگرفته ، هنوز اشک فراق یاران نخشکیده که فاضلی ازمردم ما را به سوی خود میبری ؟؟؟
اما چه خوش سعادت بود که ایام شهادت بی بی دو عالم روز لقاء با پروردگارش است و زهرای اطهر(س) شفاعتش رامی کند .
آنچنانکه به آن وعده داده شده بود .
لکن آنچه باید گفت اینجاست :ببینید و دل مبندید..... چشم بیندازید و دل نبازید..... دیر یا زود باید گذاشت و گذشت.

آیت الله فاضل لنکرانی به رحمت ایزدی پیوست .


 
آیت الله العظمی فاضل لنکرانی از مراجع عظام تقلید قم، به دیار باقی شتافت.
ایشان که مدتی پیش به دلیل بیماری برای ادامه مداوا به لندن اعزام شده بود،
پنج‌شنبه گذشته به اصرار خود به تهران بازگشت و مقارن ساعت 15 روز شنبه به دلیل نارسایی قلبی و شدت بیماری در بیت خود درگذشت.
در پی در گذشت این عالم ربانی شهر مقدس قم در ماتم فرو رفته و بیت معظم‌له میزبان عزاداران است.
همچنین صدای قرآن از مساجد و تکایای قم پخش می‌شود و بیوت آیات عظام میزبان شیعیان سوگوار در رحلت این عالم ربانی هستند
.
گفته می‌شود پیکر این عالم ربانی صبح دوشنبه همزمان با سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)در قم تشییع
و در جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (س) به خاک سپرده می‌شود
.
عالم ربانى و مرجع بزرگ تقلید شیعیان آیت الله العظمى حاج شیخ محمد فاضل لنکرانى در سال 1310 هجرى شمسى در شهر مقدس قم و در خانواده علم و فضیلت و عمل چشم به جهان گشود.
پدر ایشان، مرحوم آیت الله حاج شیخ فاضل لنکرانى از علماى صاحب نام و از اساتید بزرگ حوزه علمیه و از معتمدان و مصاحبان آیت الله العظمى بروجردى مرجع بزرگ شیعیان جهان و از اصحاب استفتاء ایشان، و والده مکرمه‌شان از فرزندان سادات معروف مبرقع از طوایف اصیل و پاک و خدوم قم بودند
.
پدر بزرگوارشان حضرت آیت الله فاضل لنکرانى یکى از روحانیون جلیل القدر و از محترم ترین بزرگان و اساتید حوزه علمیه قم به شمار مى‌رفت و ارتباط نزدیکى با آیت الله بروجردى داشت و یکى از اصحاب استفتاء ایشان و مورد اعتماد وى بود، همچنین از دوستان امام خمینى (ره) بود.
ایشان که از مهاجران قفقاز بود و سال ها در مشهد مقدس و حوزه علمیه زنجان به تحصیل وتدریس اشتغال داشت، یک سال بعد از آن که حوزه علمیه قم به دست مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حایرى یزدى تأسیس شد، وارد حوزه علمیه مقدسه قم گردیده بود
.
مرحوم آیت‌الله فاضل لنکرانی متقى در سالهاى دهه 50 در ردیف بزرگان علم و فضیلت و معنویت مورد توجه علما، فضلا و مؤمنین به عنوان یکى از برجسته ترین افرادى که داراى صلاحیت مرجعیت مى باشند قرار گرفت بطوریکه مراجعات زیادى براى انتشار رساله عملیه به ایشان میشد و بسیارى از علماى صاحبنظر حوزه و شهرستانها ایشان را به عنوان مرجع تقلید بعد از مراجع موجود در آن زمان معرفى میکردند. سوابق درخشان مبارزاتى علیه رژیم طاغوت و حمایت هاى مستمر از نهضت امام خمینى و توجه خاصى که حضرت امام به ایشان داشتند، بطوریکه در پاسخ تسلیت شهادت آیة الله حاج سید مصطفى خمینى در سال 1356 با عبارت «انشاالله تعالى موفق به خدمت به حوزه‌هاى اسلامى باشید و افاضل از برکات شما بهره مند شوند» اعتماد علمى خود و در سالهاى بعد از پیروزى انقلاب اسلامى با محول نمودن اداره امور حوزه علمیه قم به ایشان به عنوان شخصیتى که در رأس جامعه مدرسین حوزه علمیه در آن زمان قرار داشت، مراتب اعتماد عملى خود را به ایشان ابراز نمودند، جایگاه ویژه اجتماعى آیة الله العظمى فاضل را نشان میداد که مکمل جنبه هاى علمى و معنوى ایشان بود
.
بعد از رحلت مراجع تقلید طبقه قبل یعنى حضرت امام خمینى و حضرات آیات خوئى، گلپایگانى و اراکى،
زمانى که مسئولیت خطیر مرجعیت برعهده بزرگان دیگرى قرار میگرفت، آیت‌ الله العظمى فاضل لنکرانى به عنوان مرجع تقلید
مورد توجه علما و مردم قرار گرفتند
.
منبع  خبری : سایت آفتاب
 

پیام رهبری به مناسبت ارتحال آیت‌الله فاضل


نویسنده » سید حامد حکیمی پور » ساعت 3:0 صبح روز یکشنبه 86 خرداد 27

واویلای حرمت شکنی
سامرا

بگذار این بار بی پرده صدایت کنم در این واویلای پرده دری بابای من !
بگذار التماس دستهایت را کنم، در این شهرآشوب یتیمی بابای من !
زیر این آوار های تجاوز، قصه های مکرر انفجار ، چه بگویم ان بار ؛ که توان دل نوشته ام نیست ، مجال درد و دلم نیست  ، از این  غافلان حرمت شکن .
آقای من !
سالها میگفتم :تنهایم ، اسیرم ، خسته ام ...
میگفتند :« هو الطرد الفرید الوحید » او آواره ی رانده شده ی تنهای یکتاست .
اما مگر زیر بار می رفت ،  این دل نابسامان! مگر قرار می گرفت ، این سر سوداگر پر اندیشه !
اما این بار ، اینجا ، میان بهت نگاه های من و تو ، نه جای دل بونه گیر است ، نه سر سودپرست سیاست پیشه ،
که شکوه کند از بی خانگی و بی پناهی.آدم این جا تنهاست.
اینجا خانه ای ویران است. نمی شنوم ! صدای گریه ی نوزاد نرگس را می گویم که میان نهیب انفجار ها گم شده. نمی بینم !
جا پای قدمهایت را میگویم که میان رد تانک های نظامی محو شده.
این بار ، اینجا ، گوئی تمام سقف های بالا سرمان فروریخته. انگار پشت و پناه تنهایی لرزیده و فروریخته. گل دسته ها را می گویم .
سقف گنبد سرداب را می گویم .خانه ات را میگویم. پناهم را می گویم. حریمت را می گویم . هرم داغ نفسهایم را می گویم.
آه دلت را می گویم ،که  هیهات اگر زبانه کشد . هیهات اگر به دامن ابلیس های این سرزمین برسد ، که خاکسترشان هم به باد نخواهد رسید.
                                                              انفجار مجدد حرم امامین عسگریین
خانه تان ویران باد که آواره کردید گل خانه ی چشم های شیعه را . سرگردان شود روزگارتان،  که سرگردان مان پسندیدید .
قرا از دلتان  دور باد که نفهمیدید قرار بی قراری هایمان را ، در تکیه به درو دیوار این خانه ، این حرم . این پناه.
من در میان خانه ها به خانه های لیلی مرور می کنم. این دیوار و آن دیوار (آنها) را می بوسم، دوستی و محبّت خانه ها دل مرا نبرده،
بلکه دوستی آن افرادی که در آن خانه ها ساکن بوده است، دل مرا برده است.  







نویسنده » سید حامد حکیمی پور » ساعت 3:5 صبح روز پنج شنبه 86 خرداد 24

 مهدیا

     تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
    حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

سلام . سلامی به گرمی آفتاب طنین عشق .سلام ای آفتاب عالم تاب نور و معرفت .
تو را در کدامین سرزمینها جستجو کنم ؟
در سرزمین نور یا در سرزمین مهر.......همه سرزمین ها را
به امید وصالت زیر پا خواهم گذاشت .
نمی دانم از کدامین درگه وارد می شوی تا قدم هایت را غرق
بوسه کنم.
    ای کاش می آمدی تا خاک قدمهایت را طوطیای چشمان اشکبارم کنم .
   
 
TinyPic image

امروز در دریای غم هجران یار ما قطره ایم .
قطره ای که از زلال آسمان عشق و معرفت لرزان و خیزان از لابلای غبار جهل و غفلت می بارد .

قطره ای که در گرما گرم چشم سوزان از داغ دلدار سر چشمه می گیرد و با زبان بی زبانی مینالد .
می نالد از سوز هجران . هجران یار دلشکسته .
یاری که در فراقش عمریست بی قرارم .
با آه و ناله و درد بر صبح جمعه می نگارم . می نگارم که ای قرارم ایا به وصل نیاید هجران و داغ یارم .
آقا به جان زهراء بر ما بکن عنایت . تا بینم از تو رویی تا غرق شوم در سرایت.آقام از ما چرا نهانی گنجینه معانی؟


نامه‌ای از ناحیه امام زمان (عج) به عثمان بن سعید


نویسنده » سید حامد حکیمی پور » ساعت 1:42 صبح روز جمعه 86 اردیبهشت 21

 

در این خطبه حضرت علی علیه السلام به غفلت و بی‌توجهی مردم پرداخته است و با بیان شرایط سخت پس از مرگ، انسان را از غفلت برحذر داشته است . حضرت می‌فرماید:

" فَإنَّکُمْ لَوْ عَایَنْتُمْ مَا قَدْ عَایَنَ مَنْ ماتَ مِنْکُمْ لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ، وَ سَمِعْتُمْ وَ اطَعْتُمْ؛ اگر مى‌دیدید آنچه را که مردگانتان پس از مرگ دیده‌اند، بی‌تابى مى‌نمودید و وحشت و اظطراب بر شما چیره مى‌شد ."

حتما همه شما در قبرستان، هنگام دفن میتی حضور داشته‌اید. در آن حال فردی را نظاره‌گریم که تا ساعاتی قبل زنده بود و قادر به انجام هر کاری بود ولی اکنون به موجودی بی حرکت و خاموش تبدیل شده است . البته این حالات، ظاهر امر است چرا که در باطن اتفاقاتی در حال رخداد است که ما نمی‌بینیم و میّت آن وقایع را درک می‌کند. بر اساس روایات، در این حال آن فرد داد و فریاد هم می‌کند اما کسی نمی‌شنود. حضرت علی علیه السلام در این فراز به این نکته اشاره می‌کنند که شما که زنده هستید متوجه نمی‌شوید چه بر سر آن مرده می‌آید و اگر می‌دیدید به وحشت و اظطراب می‌افتادید.

حال این سوال پیش می‌آید که چرا انسان پس از مرگ دچار وحشت و اظطراب می‌شود؟!

حضرت علی علیه السلام در این فراز به این نکته اشاره می‌کنند که شما که زنده هستید متوجه نمی‌شوید چه بر سر آن مرده می‌آید و اگر می‌دیدید به وحشت و اظطراب می‌افتادید.

به نظر می‌رسد که بنا بر آن فرمایش حضرت علی علیه السلام که مردم مردگانند و وقتی می‌میرند زنده می‌شوند؛ انسان پس از مرگ به هوشیاری می‌رسد و این هوشیاری برای او رنج‌آور و سخت می‌باشد. چرا که چیزهایی را که در طول زندگی خود شنیده و خوانده بود و نسبت به آن بی‌توجه بوده حال برایش عینیت یافته، ولی افسوس که دستش از دنیا کوتاه شده و زمان کاشتن پایان یافته و دیگر زمان درو کردن است .

از شواهد و منابع اسلامی چنین بر می‌آید که یکی از شدیدترین شکنجه‌های روح پس از جدایی از جسم، اینست که چرا در طول زندگی اعمال و فعالیتش اندک بوده است . چرا که چنین کسی، پس از مرگ شاهد تباهی زندگی خود خواهد بود و این حس تهی بودن برای فرد ترس و وحشت ایجاد می‌کند.

اگر انسان متوجه مرگ و رفتن باشد برای به دست آوردن جاه و مقام، متوسل به دروغ، تهمت و آبرو ریختن مردم نمی‌شود . و هزاران گناه دیگر که متاسفانه انسان برای به دست آوردن این دنیای فانی مرتکب آن اعمال ناپسند می‌شود و خود را گرفتار درد و رنج و عذاب الهی در قبر و قیامت می‌نماید .

" وَلَکِنْ مَحْجُوبٌ عَنْکُمْ مَا قَدْ عَایَنُوا وَ قَرِیبٌ ما یُطْرَحُ الْحِجَابُ ؛ ولى آنچه مردگانتان پس از مرگ دیده‌اند، اکنون از چشم شما پنهان است و به زودى پرده‌ها بالا خواهد رفت."

حضرت در این فراز به کسانی که زنده هستند هشدار می‌دهند که بدانید آنچه که اکنون مردگانتان دیده‌اند و شما نمی‌بینید به زودی برای شما نیز آشکار می‌شود. کنایه از این که بیدار باشید چون قرار نیست شما در این دنیا جاودان باشید بلکه نوبت مرگ شما هم می‌رسد و آنگاه پرده‌ها از مقابل چشمانتان فرو می‌افتد. اکنون که زنده هستید و فرصت اندوختن توشه دارید تلاش کنید که مسیر، سخت و فرصت کم است. بنا بر فرمایش حضرت علی علیه السلام فرصت‌ها همانند ابر در گذرند. زود باشد که بانگ برآید که باید بروی.

حضرت در این فراز به کسانی که زنده هستند هشدار می‌دهند که بدانید آنچه که اکنون مردگانتان دیده‌اند و شما نمی‌بینید به زودی برای شما نیز آشکار می‌شود. کنایه از این که بیدار باشید چون قرار نیست شما در این دنیا جاودان باشید بلکه نوبت مرگ شما هم می‌رسد و آنگاه پرده‌ها از مقابل چشمانتان فرو می‌افتد.

" وَ لَقَدْ بُصِّرْتُمْ إنْ ابْصَرْتُمْ، وَ اسْمِعْتُمْ، إنْ سَمِعْتُمْ، وَ هُدِیتُمْ إنِ اهْتَدَیْتُمْ ؛ آن حقایق را به شما نیز نشان دادند، ولى دیدن نخواستید و به گوش شما رسانیدند، ولى شنیدن نخواستید. راه را به شما نمودند، ولى ره یافتن نخواستید.

بِحَقِّ اقُولُ لَکُمْ: لَقَدْ جَاهَرَتْکُمُ الْعِبَرُ، وَ زُجِرْتُمْ بِمَا فِیهِ مُزْدَجَرٌ، وَ مَا یُبَلِّغُ عَنِ اللَهِ بَعْدَ رُسُلِ السَّمَاءِ إلا الْبَشَرُ ؛

به حق مى‌گویم که :

عبرت‌ها و اندرزها بر شما آشکار بود و از آنچه مى‌باید دورى جویید شما را منع کردند و پس از ملائکه، که رسولان آسمان‌اند، جز انسان فرمان خداوند را ابلاغ ننماید."

حضرت در این فراز از خطبه به این نکته اشاره می‌کنند که آن حقایق پشت پرده از طریق پیامبر و امام برای شما گفته شد ولی گوش ندادید و به آن توجه نکردید و به دنبال هوا و هوس و پاسخگویی خواهش‌های نفسانی خود بودید.

آیا هیچ فکر کرده‌اید که چرا رفتن به قبرستان مستحب شمرده شده است؟!

آیا به این سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله توجه کرده‌اید که چرا در تشییع جنازه و مراسم تدفین، حتما شرکت می‌کردند؟!

بنا بر آن فرمایش حضرت علی علیه السلام که مردم مردگانند و وقتی می‌میرند زنده می‌شوند؛ انسان پس از مرگ به هوشیاری می‌رسد و این هوشیاری برای او رنج‌آور و سخت می‌باشد. چرا که چیزهایی را که در طول زندگی خود شنیده و خوانده بود و نسبت به آن بی‌توجه بوده حال برایش عینیت یافته، ولی افسوس که دستش از دنیا کوتاه شده و زمان کاشتن پایان یافته و دیگر زمان درو کردن است .

چون این موارد به انسان یادآوری می‌کند که این دنیا محل گذر است و قرار نیست کسی در این دنیا بماند، و روزی هم نوبت به ما می‌رسد. اگر در مسئله مرگ تامل داشته باشیم قطعا نسبت به اعمال و رفتارمان دقت خواهیم داشت و شاهد این همه ظلم و ستم و جنایت نخواهیم بود. وقتی انسان به این مورد توجه و یقین داشته باشد که روزی از این دنیا خواهد رفت و باید پاسخگوی اعمالش باشد دیگر از هر راهی به دنبال ثروت اندوزی نمی‌رود و فقط از راه حلال کسب درآمد می‌کند.

اگر انسان متوجه مرگ و رفتن باشد برای به دست آوردن جاه و مقام، متوسل به دروغ، تهمت و آبرو ریختن مردم نمی‌شود. و هزاران گناه دیگر که متاسفانه انسان برای به دست آوردن این دنیای فانی مرتکب آن اعمال ناپسند می‌شود و خود را گرفتار درد و رنج و عذاب الهی در قبر و قیامت می‌نماید .

منبع:
نهج البلاغه، خطبه 20، ترجمه عبدالحمید آیتی



نویسنده » سید حامد حکیمی پور » ساعت 3:7 صبح روز پنج شنبه 86 اردیبهشت 13

با عرض سلام و تبریک خدمت دوستان گرامی تقدیم می کنم :                                                        

ابو هاشم گوید: از حضرت امام حسن عسکرى صلوات الله علیه درباره‌ی آیه:

 « ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ(1) 

 سپس کتاب را به کسانی از بندگانمان که برگزیده بودیم به میراث دادیم بعضی بر خود ستم کردند و بعضی راه میانه را برگزیدند
و بعضی به فرمان خدا در کارهای نیک پیشی گرفتند و این است بخشایش بزرگ
»
سؤال کردم.
حضرت فرموند:
هر سه گروه از آل محمداند (صلوات الله علیهم)، "ظالم به نفس" از آنها کسى است که به امام معتقد نیست،

 "مقتصد" کسى است که عارف به امام باشد، و "سابق به خیرات" خود امام است.

در این بین من پیش خود درباره کرامتی که به آل محمد (ص) داده شده فکر مى‏کردم که بی اختیار گریه‏ام گرفت.

امام به من نگاه کرد و فرمود: عظمت شأن آل محمد بزرگتر از آن است که به نظرت آمده، خدا را حمد کن که تو را به ولایت آنها معتقد و متمسک کرده است.
روز قیامت وقتى که هر جمعیت با امامش خوانده مى‏شود با آنها خوانده خواهى شد ؛ تو بر خیرى.(2)
________________________
1- سوره مبارکه فاطر ، آیه شریفه  32
2- بحار الانوار ، ج 50 ، ص 254

برای مشاهده تصاویر ویژه و اسکرین سیور به ادامه مطلب رجوع کنید .
ادامه مطلب...


نویسنده » سید حامد حکیمی پور » ساعت 2:10 صبح روز جمعه 86 اردیبهشت 7

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم ارزقنا شفاعة الحسین(ع) یوم الورود
(( واز تو کسب اطلاع میکنند که آیاوعده مجازات خدا حقیقت دارد ؟
بگو : بله و به پروردگارم قسم که آن کاملا حقیقت دارد
و شما نمی توانید ازآن مانع شوید.))
.................. آیه 53 سوره یونس

راستش فیلم این تصاویر رو که دیدم زبونم بند اومد و دیگه نمیدونستم چی بگم . فقط یه چیز:
یک ساعت بشینیم در مورد آیات و روایاتی که پیرامون شب اول قبرو عالم پس ازمرگ اومده فکرکنیم .

بعد تصمیم بگیریم که آیا مثل قبل عمل کنیم یا توبه کنیم و برگردیم .........؟؟؟؟

http://yasina.persiangig.com/image/photo-gallery/1.jpg
http://yasina.persiangig.com/image/photo-gallery/2.jpg
http://yasina.persiangig.com/image/photo-gallery/3.jpg

این تصاویری که میبینید مربوط به جوانیه که پس از سه روز به دستورپزشکان ازقبر بیرون آورده شده تا
علة مرگش مشخص بشه . ولی پس ازبیرون اومدن از قبربا چهره ای درهم وبسیارزننده مواجه میشند .
به گفته پدر میت ، ایشون تارک الصلاة بوده و به موسیقی های غنا گوش می داده.
من یقین ندارم که این تصاویر واقعی باشند ولی چیزی که یقینیست اینه که همه ما شب اول قبر داریم
و روزی باید پاسخ گوی اعمال دنیویمون باشیم . 

پیوند به :
- مرگ از دیدگاه امام علی علیه السلام
- تجسم اعمال در قبر



نویسنده » سید حامد حکیمی پور » ساعت 1:0 صبح روز جمعه 86 فروردین 31

با سلام و عرض تبریک به مناسبت فرا رسیدن میلاد پیامبر گرامی اسلام (ص) و امام صادق (ع)تقدیم میکنم.
در ایام تعطیلات نوروزی برای زیارت به مناطق جنگی رفته بودیم .خیلی حال عجیبی داشت.
شلمچه....
میعادگاه شهداء 

شلمچه !
ای قلب سینه‏های تپنده و ای آغوش گشوده به سوی پروردگار .
ای جایگاه عروج و ای مسلخ دیدار عشق . دیگر از در و دیوارت، صدای یا فاطمه شب عملیات به گوش نمی‏رسد .
دیگر فوج کبوتران عاشق در تو پرواز نمی‏کنند . دیگر اشکهای نیمه شب و مناجات شهدا را نمی‏بینی .
دیگر شهید همت‏ها و شاهچراغی‏ها و کریمی‏ها در تو آشیانه ندارند .


ای خاک مقدس به من بگو که برای عروج شهدا، شاهد چه وضوهایی بودی؟
ای مونس شب‏زنده‏داران و ای شاهد اشک شهیدان! به من بگو که شهدا در آخرین نمازشان چه گفتند؟
آری آنان با رمز یا فاطمه (علیهاالسلام) زمزمه می‏کردند که هر کس ولای مرتضی (علیه‏السلام) دارد، بیاید .
هر کس هوای کربلا دارد، بیاید . مهر اولاد علی (علیه‏السلام) در سینه داریم، با خصم زهرا (علیهاالسلام) کینه‏ای دیرینه داریم .



نویسنده » سید حامد حکیمی پور » ساعت 2:0 صبح روز پنج شنبه 86 فروردین 23

<      1   2   3   4      >